سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 تعداد کل بازدید : 121892

  بازدید امروز : 1

  بازدید دیروز : 7

با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی...

[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

 

 

لینک دوستان

لوگوی دوستان





 

درباره خودم

با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی...
مدعی محبت
آرزوی من! این رنج دیده جسم بی تعادل، محتاج ایستا نمودن توست؛ این ملتهب دل بی سکون، محتاج آرامش توست؛ این سیه جان بی ابرو محتاج مهر توست؛ پس ای مهر عالم! بتاب بر جان خسته ام.. بتاب بر قلب شکسته ام؛ بر دستان بسته ام؛ بر عهد گسسته ام؛ بتاب و ناپاکیم بزدای... (این بهترین توضیحی بود که می تونستم راجع به خودم بگم..)

 

لینک به لوگوی من

با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی...

 

حضور و غیاب

یــــاهـو

 

دسته بندی یادداشت ها

شعر محرمی سوزناک . شعری زیبا . عاشورا . کربلا . محرم .

 

بایگانی

ادعاهای پیشین
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386

 

اشتراک

 

 

پرهیزگارى سر خلقهاست . [نهج البلاغه]

بانوی کرامت

نویسنده:مدعی محبت::: پنج شنبه 87/8/9::: ساعت 6:11 عصر

سلام. باز هم بعد از مدت ها و خیلی چیزها که دلم می خواست این جا راجع بهشون بنویسم، و هنوز هم می خوام، اومدم. نتونستم شب تولد خانوم کریمه ی اهل بیت علیهم السلام چیزی ننویسم و با وجود چند روز مریضی، دست به قلم می شم و چند کلمه ای می نویسم. امید که بپذیره!

خانوم جان! امسال که روز میلادت دلم می خواست در جوارت باشم، لا اقل برای تشکر از محبت عظیمی که در حقمون کردی. شرایط هم تقریباً برای عرض ارادت و خدمتتون رسیدن مهیا بود، اما گویا دعوت نکردی... من که حسابی دلم اون جاست و مبهوت این جا موندن، اما خب هر چی شما بخوای، شاید می خوای تشنه تر شم تا اجازه بفرمایی... دوباره هم هوایی حرم شما هستم، هم حرم برادرتون..
من که می دونم این سال ها همیشه وقتی دلم گرفته، همه رو جمع کردم و وقتی حرمتون مشرف شدم، خدمت شما عرضه کردم، و شما همه رو آروم کردی، حتی خیلی وقتا صبر نکردی عرضه کنم، خودت پیشاپیش عنایت کردی و کرامت.
بارها مولام رو در حرم شما بازیافتم(با قلب نه با چشم!) و عهد تازه کردم و قول و قرارهای دوباره.
زندگی من که در طول این سال ها از لطف و کرامت شما سرشاره. خوب می دونم که چه قدر از مرداب هایی که داشتم غرق می شدم، با وساطت شما و مدد حضرت صاحب عجل الله تعالی فرجه بیرون اومدم، و همه رو نادیده گرفتین و در برابر فقط بهم لطف کردین.
نمی دونم این حب عجیبی که در دلم نسبت به شما دارم، به خاطر وابستگی این سال های اخیره یا این که این مدت خیلی بهم عنایت کردی یا ... نمی دونم، در هر حال، زندگیم رو مدیون شما هم هستم خانم جان.
ان شاءالله به زودی مجدداً دو تایی به رسم تشکر، خدمت می رسیم.

می خوام متن رو تموم کنم اما دلم نمیاد، اصلاً حق  مطلب رو ادا نکردم، حتی راجع به خودم و عنایت هاتون...
فقط همش این روی زبونمه و با خودم می گم: خیلی خانمی خانوم جان!
  

مولا جان! تولد عمه جانتون مبارک باشه! من که روم خیلی سیاهه، باز هم به حرمت و وساطت عمه خانومت منو ببخش و دستم رو بگیر!
 بانوی کرامت



  • کلمات کلیدی :

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    طوفان واژه ها
    بانوی کرامت
    [عناوین آرشیوشده]


    [ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

    ©template designed by: www.persianblog.com