سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 تعداد کل بازدید : 122148

  بازدید امروز : 12

  بازدید دیروز : 4

با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی...

[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

 

 

لینک دوستان

لوگوی دوستان





 

درباره خودم

با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی...
مدعی محبت
آرزوی من! این رنج دیده جسم بی تعادل، محتاج ایستا نمودن توست؛ این ملتهب دل بی سکون، محتاج آرامش توست؛ این سیه جان بی ابرو محتاج مهر توست؛ پس ای مهر عالم! بتاب بر جان خسته ام.. بتاب بر قلب شکسته ام؛ بر دستان بسته ام؛ بر عهد گسسته ام؛ بتاب و ناپاکیم بزدای... (این بهترین توضیحی بود که می تونستم راجع به خودم بگم..)

 

لینک به لوگوی من

با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی...

 

حضور و غیاب

یــــاهـو

 

دسته بندی یادداشت ها

شعر محرمی سوزناک . شعری زیبا . عاشورا . کربلا . محرم .

 

بایگانی

ادعاهای پیشین
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386

 

اشتراک

 

 

هر کس نیکو بپرسد، بداند [و] هرکس بداند، نیکو بپرسد . [امام علی علیه السلام]

تسلیت

نویسنده:مدعی محبت::: دوشنبه 86/5/29::: ساعت 1:40 صبح
نوشته شده در جمعه، 4 خرداد، 1386ساعت 11:13 توسط ..:: مدعی محبت ::..



انّا لله و انّا الیه راجعون

چه شب خوبی رو برای رفتنش برگزیدن؛

حجة الاسلام شیخ الاسلامی دیشب به ملکوت اعلی پیوست.

فکر کنم تمام خواننده های وبلاگ من(به جز یه نفر) عقد محضریشون رو مدیون او هستن.

برای آمرزششون یک فاتحه، و به نیابت از ایشون سه صلوات نیز جهت تعجیل در فرج حضرت قرائت کنیم و دعا کنیم که مهمان خوان رحمت مولایش و صاحبش باشد!

اللهمّ اجعله من انصاره و اعوانه و الذّابّین عنه ...!



  • کلمات کلیدی :

  • چه کودکانه سپردیم دل ..

    نویسنده:مدعی محبت::: دوشنبه 86/5/29::: ساعت 1:36 صبح
    نوشته شده در جمعه، 4 خرداد، 1386ساعت 2:59 توسط ..:: مدعی محبت ::..


    کجــاسـت منتظـِر تو؟ چـه انتـظــار عجـیـبی!

    تو بین منتظــران هم، عـزیز من! چه غریبی!

    عجـیب تر که چـه آسـان نبودنت شـده عـادت؛

    چـه کـودکـانه سـپـردیم دل به بازی قـسـمـت..

    چه بی خیال نشستیم، نه کوششی، نه وفایی،

    فـقـط نشـسـتم و گـفـتـم: خـدا کنـد که بیــایی!



  • کلمات کلیدی :

  • . . .

    نویسنده:مدعی محبت::: دوشنبه 86/5/29::: ساعت 1:34 صبح
    نوشته شده در چهارشنبه، 2 خرداد، 1386ساعت 16:17 توسط ..:: مدعی محبت ::..


    این چند روز یه روزنه ی جدید توی زندگیم باز شده، یه کم مدلم عوض شده و یه جورایی روی همه چیم تأثیر گذاشته؛ حتی برنامه ی روزانه ام و ...

    نمی دونم یه مرتبه چی شد، یه قول و قرارهایی با حضرت گذاشته بودم، در اصل معاهده بود، یه عهد دوطرفه، که من از عهده ی کاری که حضرت برام قرار داده بر بیام و او هم چیزی رو که می خوام، بهم بده.

    من خیلی زیاد از عهده ی این کار بر نیومدم(البته به نسبت خوب بود، دوست داشتم بهتر باشه)، اما حضرت یه جورایی عجیب و غریب خواسته ام رو بهم داد؛ مثل همیشه با یک قدم من، هزاران هزار قدم پیش اومد. یه جوری گذاشت جلوی پام، که خودم تعجب کردم. البته این که کار همیشگی حضرتِ؛ از او لطف بی دریغ و از ما ...

    از ما خـطـا و لـغـزش . .                از توست عفو و بخشش . .

    هم باید بی نهایت شکر کنم به این خاطر و هم باید برای ادامه و درست پیش رفتن ازش استمداد بخوام.

    مولای خوبم!

    بهتر از همه - حتی خودم - به آن چه در دلم هست، آگاهی؛ هم آن چه که دوست دارم و هم آن چه که ازش واهمه دارم.

    خوب می دونی که جز رضای تو برام ملاک نیست، حتی رضای خودم.

    می دونی که اگه بدونم رضای تو چیه، با جون و دل همون رو انجام می دم و اصلاً همون می شه خواسته ی خودم؛ اینا رو تو بهتر از همه می دونی، بهتر از اطرافیانم، و بهتر از خودم؛ مگر نه این که "اولی به تصرفی"؟

     

    پس مثل همیشه، نه به موقع که برتر از موقع، و نه به جا که برتر از جا، دستان خالیم رو که همیشه به امید دستگیری به سمت تو دراز هست، بگیر و از کرمت لبریز کن!

     

    یا صاحب الزّمان! تو ببین دستِ خالیم..



  • کلمات کلیدی :

  • مبارک !

    نویسنده:مدعی محبت::: دوشنبه 86/5/29::: ساعت 1:28 صبح
    نوشته شده در سه شنبه، 1 خرداد، 1386ساعت 0:43 توسط ..:: مدعی محبت ::..


          مسافر آسمونه، عمه ی صاحب زمونه

                                                     محرم راز حسنه، خواهر اربابمونه

    خدا خوش خوب می دونه دیوونه هستم دیوونه

                                           یه دل دارم مهدویه، هر جا بخواد می کشونه...

    عید مبارک!



  • کلمات کلیدی :

  • خدا بیامرزد

    نویسنده:مدعی محبت::: دوشنبه 86/5/29::: ساعت 1:26 صبح
    نوشته شده در دوشنبه، 31 اردیبهشت، 1386ساعت 0:44 توسط ..:: مدعی محبت ::..



    شعرهایی که دیشب راجع به حضرت زینب علیها السلام خونده شد، شعر سید ذاکرین اهل بیت مرحوم سید محمد جواد ذاکر طباطبایی بود که بدتر من رو به یاد پارسال این ایام انداخت.. او در کما بود و دست ها به دعا برای شفا و خلاصی سریع تر او به آسمون بلند...

    بعد از آخر صفر که طبق معمول هر سال (با حال نامناسبش) با هیات به مشهد مشرف شدن، دوباره دلش هوایی شد(کسی چه می دونه، شاید هم خودش خبر داشت و برای وداع رفته بود..) دوباره تنهایی رفت و وقتی برگشت رفت در کما و دیگه برنگشت...

    خدا به صدایش و اخلاصش بیامرزدش!



  • کلمات کلیدی :

  • شنبه

    نویسنده:مدعی محبت::: دوشنبه 86/5/29::: ساعت 1:23 صبح
    نوشته شده در یکشنبه، 30 اردیبهشت، 1386ساعت 8:42 توسط ..:: مدعی محبت ::..


    دیشب یه سیده ی کوچولو این جا بود و دوست داشت که همراهش باشم، من هم (قطعاْ) او رو ترجیح دادم و نرسیدم که این جا مطلب ویژه ی شنبه شب ها رو بزنم که حالا می زنم. دیشب یه حدیث بیش از بقیه ی مطالب به دلم نشست؛

    پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند:

    هر کس که فردا را از عمر خویش به شمار آورد،

    مرگ را خوب نشناخته است.



  • کلمات کلیدی :

  • . . .

    نویسنده:مدعی محبت::: دوشنبه 86/5/29::: ساعت 1:19 صبح
    نوشته شده در جمعه، 28 اردیبهشت، 1386ساعت 12:29 توسط ..:: مدعی محبت ::..


    امروز هم چهلم اون بنده خدایی بود که شعری با عنوان "به مناسبت اربعین فراق عموی مهربانم و هفته ی مادر استاد بزرگوارم" روی وبلاگ گذاشتم. چه زود می گذره!

    مولا جان! می بینی؟ نیومدی و همه دارن میرن..

    یا صاحب الزمان!

    (ای که تنها آرزوی زندگی بودی مرا

                                             آن قدر دیر آمدی کز هجر فرسودی مرا)

    (البته این از زبان اون مرحومه صدق می کنه.)



  • کلمات کلیدی :

  • عجب !

    نویسنده:مدعی محبت::: دوشنبه 86/5/29::: ساعت 1:17 صبح
    نوشته شده در پنجشنبه، 27 اردیبهشت، 1386ساعت 18:11 توسط ..:: مدعی محبت ::..


    عجب! وبلاگم حسابی قاطی کرده، شناسه ی کاربری ام رو خطا می ده و من نتونستم دیشب بنویسم. این رو هم با استفاده از sms دارم می نویسم. چه کار کنم؟ لطفا؛ به ایمیلم بزنین چون نظرات این جا رو نمی تونم بخونم.


    این یادداشت توسط سرویس SMSblog ارسال شده است.

  • کلمات کلیدی :

  • هوای دل

    نویسنده:مدعی محبت::: دوشنبه 86/5/29::: ساعت 1:15 صبح
    نوشته شده در چهارشنبه، 26 اردیبهشت، 1386ساعت 1:29 توسط ..:: مدعی محبت ::..


    یکی از حال و هوای کـربلا برام بخـونه          یکی از خوبی های امام رضا برام بخونه

    ای خدا مگه چی می شه          قسـمتم حـرم نمی شـه؟

    ای خدا! حسابی هوایی شدم، دوباره دارم برای کربلا له له می زنم، چی کار کنم؟...

    دلم فقط کربلا می خواد...



  • کلمات کلیدی :

  • نمی دونم !!

    نویسنده:مدعی محبت::: دوشنبه 86/5/29::: ساعت 1:11 صبح
    نوشته شده در سه شنبه، 25 اردیبهشت، 1386ساعت 1:17 توسط ..:: مدعی محبت ::..


    (این متن شاید از لحاظ معنا تکراری باشه، امّا چون جالب و مؤثر بود، گفتم این جا بزنم، چون برای هر کس که در هر مرحله ای باشه، مفید و مذکِّر هست.)

    کوچک که بودم، می گفتم دنیا را تغییر خواهم داد؛ کمی که بزرگ تر شدم گفتم دنیا بزرگ است کشورم را تغییر خواهم داد؛ در نوجوانی گفتم کشور بزرگ است شهرم را تغییر خواهم داد؛ در جوانی فهمیدم که شهر نیز بزرگ است، گفتم محلّه ام را تغییر خواهم داد؛ در میانسالی گفتم محلّه هم بزرگ است، خانواده را تغییر خواهم داد؛ حال که لحظات آخر عمرم است، می بینم حتی خود را نیز نتوانسته ام تغییر دهم غافل از این که اگر از خود شروع می کردم، خانواده، محلّه، شهر، کشور و دنیا را نیز به قدر توانایی ام تغییر می دادم.

    ***

    وای...

    امروز هم تاریخ نیمه قطعی کاروانی که دلم می خواست و می خواد که باهاشون برم کربلا، معلوم شد..

    یه سؤال دارم مگر ما دل نداریم ای خدا؟          یا مگر جا کم بود از بهر ما در کربلا؟..

    نروم تا کربلا، با تو ... ای خدا




  • کلمات کلیدی :

  • <      1   2   3   4   5   >>   >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    طوفان واژه ها
    بانوی کرامت
    [عناوین آرشیوشده]


    [ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

    ©template designed by: www.persianblog.com